منشأ قدرت شناختی زنان در علوم شناختی

۱۴۰۱/۰۸/۰۱ - ۲۰:۳۰:۰۰
کد خبر: ۱۳۸۹۸۵۲
منشأ قدرت شناختی زنان در علوم شناختی
زنان همواره دارای قدرت فطری هستند که می‌توانند برای هر جامعه‌ای مؤثر واقع شوند، آنها در نقطه تعادل در تمامی نقش‌های خود موفق خواهند بود.

به گزارش خبرنگار گروه علمی و فناوری خبرگزاری برنا؛ سیزدهمین قسمت از پنجمین فصل برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه»، با تمرکز بر علوم‌شناختی، زنان، پیوست‌ها و پیوند‌ها با رسانه با حضور کارشناسان، در این قسمت از برنامه، دکتر علیرضا داودی کارشناس ارشد رسانه و علوم‌شناختی و دکتر قدسیه علی اوسط دکتری تفسیر و علوم قرآنی، سطح چهار حوزه علمیه و خارج فقه به بحث درباره قدرت شناختی، زنان و توان آنان پرداختند.

داودی: یکی از مهم‌ترین مباحثی که نسبت به حوزه زنان مطرح می‌شود و راجع به آن استدلال‌های گوناگون و مفاهیم متعددی را می‌کنند، بحث قدرت زنان است. البته باید دقت کنیم که این موضوع باقدرت زنانگی خلط مبحث نشود. ما بخش قدرت زنانگی کاری نداریم؛ چون در شأنیت مباحث نمی‌گنجد؛ اما راجع به بحث قدرت زنان سه مفهوم مورد بررسی قرار می‌گیرد. قدرت زنان به‌مثابه قدرت فردی، قدرت زنان به‌مثابه جمعی و گروهی و قدرت زنان به‌مثابه قدرت سازمانی و یک ساختار دارای قواعد منبعث از رفتار سازمانی. اگر ما بخواهیم به این مفهوم یعنی پیش‌فرض زن به‌مثابه قدرت مؤثر شناختی یک متغیری اضافه کنیم تحت عنوان تغییر، قدرت زن به‌مثابه قدرت شناختی در حوزه تغییرات فردی، تغییرات گروهی یا جمعی یا تغییرات سازمانی قاعدتاً یک مقدار مفاهیم و مباحث ما متفاوت خواهد شد؛ اما باید بر روی یک مسئله تأکید داشته باشیم و آن مسئله این است که وقتی جامعه‌ای فرایندمحور می‌شود، زنان در حوزه شناختی عامل مؤثر تغییرات، چه منبعث از خودشان و چه منتج به خودشان تلقی می‌شوند. این موضوع یکسری قوانینی دارد که اگر از این قوانین دقیق استفاده شود، ما آن جامعه آرمانی تکامل‌یافته را خواهیم داشت، اگرنه، قاعدتاً موضوع متفاوت می‌شود. اما اینجا دو مبحث بسیار مهم مطرح می‌شود که حتماً باید راجع به آن صحبت شود. مبحث اول استانداردهای این زن به‌مثابه قدرت شناختی در حوزه تغییرات، و دومین مسئله، استانداردها و شاخص‌های تغییرات منبعث شده از این زن به‌مثابه قدرت شناختی که این جزو موضوعاتی است که می‌خواهیم درباره آن صحبت کنیم.

علی‌اوسط: امروزه بحث حقوق زن و مباحثی که مربوط به خانم‌ها می‌شود، جزو مباحث خیلی جدی در دنیا است و نسبت به گذشته بسیار متفاوت شده است؛ یعنی آن‌قدر تغییرات سریع و شگرف و غیرقابل‌پیش‌بینی بوده که گام‌به‌گام در این قضیه، زنان بازهم مطالبه حقوق بیشتری می‌کنند. مبنایی که در دنیا وجود دارد، مبنای فمینیسم است که ما به‌هیچ‌عنوان آن را قبول نداریم؛ بنابراین ما در چارچوب اصلی‌ترین و اصیل‌ترین منبعی که به‌عنوان منبع فهم دینی ما مسلمان‌ها محسوب می‌شود؛ یعنی قرآن، روایات و سنت بحث خود را پیش می‌بریم.

متأسفانه، در طول تاریخ در حق زن‌ها اجحاف زیادی شده است؛ یعنی آن تفریطی که باعث شد خانم‌ها از خیلی از حقوق، از مالکیت، از تحصیل، از تعیین سرنوشت خودشان که هنوز هم در بسیاری از نقاط دنیا وجود دارد محروم باشند، یک افراطی را به دنبال خود آورد که همان جریان فمینیسم است. کسانی که از این مکتب پیروی می‌کنند آن‌قدر زیاده‌خواهی کردند که حتی خانواده را نابود کردند؛ اما اسلام شیعی به‌عنوان یک الگوی متعادل، زنی را به دنیا معرفی می‌کند که شاید بتوان گفت پس از پیروزی انقلاب برای نخستین‌بار در طول تاریخ زن ایرانی امروز نه خانه‌نشین است، نه زن خانه گریز بلکه خانمی است که فعالیت اجتماعی دارد؛ اما با محوریت خانواده. یعنی خانمی خانواده گرا اما در پی فعالیت‌های اجتماعی است؛ بنابراین استخراج یک چنین چیزی از درون قرآن، از درون روایات و از منابع اسلامی کار آسانی نیست؛ چون ما در داخل خود حوزه علمیه هم مخالفینی داریم که این موضوع را نمی‌پذیرند؛ اما ما در تاریخ انقلاب اسلامی می‌بینیم که حضرت امام خمینی (ره) می‌فرمایند که در بسیاری از موارد زنان جلوتر از مردان بودند. در تاریخ زنان قبیله بنی‌اسد در زمره زنان پیشتاز بودند. پس می‌توانیم بگوییم که خانم‌ها در تمام جریان‌ها، حال این جریانات خواه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، باشد می‌توانند موج ایجاد کنند. یعنی اول می‌توانند در هر موضوع و زمینه‌ای گفتمان داشته باشند. این گفتمان‌ها اگر ادامه داشته باشد و عده‌ای را بتواند دور خود جمع کنند، می‌توانند جریان‌ساز شوند و این جریان‌سازی می‌تواند آرام‌آرام ایجاد تغییر را به دنبال داشته باشد. ما نمونه‌های بسیاری را اکنون در جامعه خود داریم. در حال حاضر شاید یکی از وظایف مهم بانوان تمرکز بر روی موضوع اقتصاد است. اقتصاد مقاومتی‌ای که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند، اگر خانم‌ها این را به یک گفتمان در درون خودشان تبدیل کنند؛ یعنی از محیط خانه، مدرسه، دانشگاه، جامعه، حسینیه‌ها، مساجد، شروع و این موضوع را تبدیل به یک جریان و موج در جامعه کنند در این برهه از زمان می‌توانند بسیار مثمر ثمر باشند؛ زیرا بانوان کشور ما این توانایی را دارند که با گفتمان، با جریان‌سازی موج را در جامعه ایجاد کنند و تغییر به وجود بیاورند. متأسفانه امروزه در جامعه ما یک وازدگی‌ای دیده می‌شود. یعنی انگار آن قدرت و توانی که زن‌ها در دهه ۴۰، در دهه ۵۰، در دهه ۶۰ در زمان جنگ در خودشان احساس می‌کردند را نمی‌توانیم در نسل‌های امروزی ببینیم و لازم است این موضوع را ریشه‌یابی کنیم.

داودی: ما یک مفهومی داریم تحت عنوان زن به‌مثابه پایگاه؛ پایگاه زنانه با زن به‌مثابه یک پایگاه متفاوت است. ما وقتی می‌گوییم زن به‌مثابه پایگاه، یعنی زن در سه حوزه باید توان داشته باشد. حوزه اول، حوزه گفتار است. حوزه گفتار حوزه بین خودش با خودش است و یک حوزه، حوزه گفتگوسازی است که می‌شود رابطه بین خودش و آن جامعه و گروهش. ما معمولاً اینجا نقطه‌ضعف داریم. چرا؟ چون صدای معاند، معارض و مخالف نسبت به پایگاه‌ها، زن به‌مثابه پایگاه خیلی بلند است. شما می‌بینید که مثلاً خانمی کل فهمش از زن بودن، مو پریشان کردن است. این کل فهمش از زن بودن است حال وقتی که این خانم می‌آید و می‌خواهد بروز پیدا کند، چون هیچ مرزی نمی‌شناسد، در حوزه گفتگوی بین خودش و جامعه، جلوه‌گری‌های متفاوت‌تر و متنوع‌تری را ایجاد می‌کند؛ چون نه حریمی را برای خودش و دیگران قائل است که امروزه نمونه‌های بارز آن را در جامعه می‌بینیم. مسئله سوم، مسئله گفتمان‌سازی است که می‌شود رابطه ساختاری بین خودش و آن ایده‌آلی که قرار است در جامعه‌اش اتفاق بیفتد. زنانی که می‌توانند تغییر ایجاد کنند، ابتدابه‌ساکن باید تغییر کرده باشند. اگر خودش تغییر نکرده باشد یا در مسیر تغییرات قرار نگرفته باشد، نمی‌تواند کاری را انجام دهد؛ اما این تغییرات دو وجه دارد. من این دو وجه را مثال می‌زنم. یک مدل تغییرات این است که ما موتور پیکان را برداریم بر روی بدنه پژو قرار دهیم و اسم آن را آر دی بگذاریم. موتور پیکان را برداریم بر روی پژو قرار دهیم، اسم آن را بگذاریم روآ، موتور پژو را برداریم بگذاریم روی پیکان، به آن بگوییم پیکان پژویی. این یک مدل تغییرات است. یک مدلی هم هست که ما یک ماشین مثل بنز را در کلاس‌هایی مثل S، C و... تعریف می‌کنیم که موتور آن تقویت می‌شود، سرعت و شتاب متفاوتی نسبت به هم دارند و به عبارتی کارویژه‌های بیشتری را برای آنها تعریف می‌کنند. مدل اول و مدل دوم هر دو می‌گویند تغییر اما در مدل اول مثل اسبی است که دور خودش می‌چرخد؛ اما مدل دوم یک مسیر جهنده و تکامل را پیش می‌برد. در مدل اول تغییرات ایجاد نشده؛ بلکه در این مدل بازی صورت‌گرفته است؛ اما در مدل دوم بهینه‌سازی می‌شود؛ چون ارزش‌افزوده شاخصه شناخت تغییرات مثبت یا منفی است. ارزش‌افزوده زمانی معنا می‌یابد که ما می‌بینیم خودرویی چهل سال پیش، پنجاه سال پیش یا هفتاد سال پیش‌تولید آن آغاز شده، تا امروز یک سیر تکاملی را پشت سر گذاشته و این سیر تحولات به طور کامل مشهود و ملموس است. زنان در حوزه تغییرات اگر مدل اول باشند، بازی‌سازی و اگر حالت دوم باشند موج و جریان‌سازی ایجاد می‌کنند. چون تغییرات شاخصه‌اش ارزش‌افزوده است. ما به این می‌گوییم زن به‌مثابه پایگاه قدرت. از اینجا به بعد گفتمان متفاوت می‌شود. زن قدرتمند اینجا متولد می‌شود. مهم نیست چه سنی است، مهم نیست چند سال دارد. ما حضرت رقیه را در تاریخ اسلام داریم. سه سال دارد؛ اما یک قدرت بی‌نهایت است. یک پایگاه است که پس از ۱۴۰۰ سال همچنان رقیه بنت الحسین می‌شود پایگاه خیلی از آدم‌ها در دنیا. این خیلی متفاوت است. یا راشل کوری یک دختر آمریکایی است. مسلمان هم نیست. می‌رود در فلسطین در دفاع از مردم فلسطین کنشگری می‌کند پس یعنی یک پایگاه قدرت تشکیل می‌شود.

علی‌اوسط: اصل جریان فمینیسم که پیروان آنها احساس می‌کنند زن را به یک حقوقی رسانده‌اند که مثلاً زنان در سابق نداشتند بدین خاطر است که در موج اول، آنها به دنبال مطالبات حقوق اولیه‌ای بودند که از آنها سلب شده بود؛ زیرا زن‌ها در غرب از حقوق اولیه برخوردار نبودند؛ اما در اسلام این حقوق رایج بود. حد‌اقل این حقوق را می‌توان حق مالکیت یا حق کار دانست درحالی‌که ما در اسلام دیده‌ایم و در قرآن ۱۴۰۰ سال قبل آیه‌اش را داریم. ما حتی قبل از اسلام می‌بینیم که حضرت خدیجه (س) تجارت می‌کند، اسلام این موضوعات را تأیید می‌کند؛ اما غربی‌ها این حقوق اولیه را هم نداشتند سپس این جریان پیگیری حقوق اولیه آرام‌آرام می‌رسد به یک نقطه‌ای که زن مبنای تمام تمرکز و هدفش را مبارزه با مرد قرار می‌دهد و می‌گویند با نابودی آنها و گرفتن حقمان از آنها است که می‌توانیم موفق شویم. نکته دیگر این است که ما در جریان فمینیسم انحراف را به‌وضوح می‌بینیم بطوریکه زن را برای زن می‌خواهند الگو کنند؛ اما در اسلام ما این را نمی‌بینیم. در اسلام زن می‌تواند به نقطه‌ای برسد که الگوی مرد و زن بشود. خداوند به مرد توانایی‌های خاص و ویژه خودش را داده است به خانم‌ها نیز توانایی‌هایی بخشیده است. امروزه می‌گویند آقایان از جنس سخت‌افزار و خانم‌ها از جنس نرم‌افزار هستند. خانم‌ها می‌توانند قابلیت نرم‌افزاری خود را ارتقا دهند تا ببیند چه کاری در جامعه می‌توانند انجام دهند. تبلیغ یا اثر تربیتی که خدا مسئولیت آن را بر روی شانه خانم‌ها قرار داده و متناسب باآن‌همه توانمندی‌ها به وی هدیه داده شده است، از همین استفاده کند نه اینکه خودش را با سخت‌افزار مرد مقایسه کند. نمونه این موضوع را در تاریخ داریم که بانویی کاخ‌نشین است و سال‌ها در کاخ زندگی کرده است و خداوند در قرآن از آن با نام امرأة فرعون یا همسر فرعون که آسیه است یاد می‌کند. ما این زن را می‌بینیم و سیر زندگی او را بررسی می‌کنیم. آسیه (س) باوجوداینکه در دربار بوده آلوده فساد دربار نمی‌شود. ایمان می‌آورد. ایمان را پنهان نمی‌کند. آشکار می‌کند؛ اما همسر و خانواده را باز رها هم نمی‌کند؛ یعنی تا آخرین لحظه تلاش می‌کند حتی انسانی مثل فرعون که ادعای خدایی می‌کند را هم بیاورد در مسیر الهی قرار دهد وگرنه می‌توانست نیمه‌شب برود، می‌توانست فرار کند، می‌توانست کاخ را ترک کند یا می‌توانست ایمانش را پنهان کند؛ اما او ایمانش را آشکار می‌کند و تلاش می‌کند دست اطرافیان را هم در این راه بگیرد حالا با آن شکنجه بسیار وحشتناکی که فرعون بر روی آسیه انجام می‌دهد و در آن لحظات قرآن، مناجات لحظه آخر او را فقط می‌آورد که می‌فرماید خدایا خانه‌ای نزد خودت برای من قرار ده و همچنین پیامبر اسلام می‌فرمایند آسیه جزو چهار زن برتر بهشتی است. قرآن درباره این زن می‌گوید: ضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلَّذینَ آمَنُوا، نمی‌گوید اللتی اللاتی. جمع برای خانم‌ها نمی‌آورد. برای مؤمنین. یعنی می‌تواند الگو شود برای زن و مرد مؤمن. از آن طرف همسر نوح، همسر لوط، دقیقاً نقطه مقابل آسیه هستند. اینها در منزل انبیای الهی هستند. همسر پیامبر خدا هستند؛ اما نه‌تنها ایمان نمی‌آورند و همراه با این جریان نیستند؛ بلکه چنان موج منفی‌ای در جامعه ایجاد می‌کنند که مردم در جامعه می‌گویند اگر حرف‌های نوح خوب است، چرا زن او ایمان نیاورده است؟ اگر لوط مرامش درست است، چرا همسر او ایمان نیاورده است؟ همین زنان هستند که در نهایت می‌شوند ائمة الکفر. قرآن از آنها به‌عنوان الگو برای زنان و مردان کافر یاد می‌کند؛ یعنی نقطه‌ای که زن می‌تواند به آن برسد نقطه‌ای نیست که جریان فمینیسم معرفی می‌کند که هدفش مقابله با مرد، با مردها مبارزه کردن، انتقام از دنیای مثلاً مردانه گرفتن است؛ بلکه اسلام نقطه‌ای را معرفی می‌کند که کمال زن و مرد در این است که کنار هم یک مسیر الهی را دنبال کنند. در این مسیر هیچ‌وقت نباید احساس خستگی کنی و همواره باید نگاه کنیم و ببینیم که وظایف ما چیست. نکته آخر اینکه وظیفه‌ای که یک خانم مؤمن متدین در اسلام شیعی و یک زن منتظر برای خودش باید تعریف کند این است که من با چه کاری عبد صالح خدا می‌شوم.

داودی: در تعدادی از دانشگاه‌های خارج از ایران وقتی‌که با اساتید و دانشجویان صحبت می‌کردم، سؤالی را پرسیدم. این سؤال را از دانشجوهای خودم در اینجا هم می‌پرسم که زن در غرب یا مرد در غرب، از ۱۰۰ سال پیش تاکنون چه تغییری کرده است؟ من می‌گویم فلسفه زن در غرب، دویدن روی تردمیل است. شما نگاه می‌کنید مثلاً می‌بینید امکان دارد روی آن دستگاه به شما بگوید پنج کیلومتر دویده‌ای؛ اما در کل دو متر جابه‌جا شدی. مدل نگاه غرب به زن، به قدرت زن، به فرایندی که یک زن می‌تواند به لحاظ تکامل سپری کند، دویدن روی تردمیل است. چون نه ارتقای نرم‌افزاری و نه ارتقای مغزافزاری داده است و شما می‌بینید که زن همواره در غرب عامل و ابزار است، حتی اگر بشود صدراعظم، حتی اگر بشود رئیس‌جمهور، حتی اگر بشود نخست‌وزیر. وقتی شما به آنها نگاه می‌کنید می‌بینید یک جای کار می‌لنگد؛ اما کجای کار می‌لنگد؟ آنجایی که بحث بهره‌کشی‌های مستمر و سریالی تاریخی، از زنان در تفکر غربِ خشنِ جاهل اما با روکش مدرن، خودش را نشان می‌دهد. حال در داخل ایران بیاییم. ما در داخل ایران به دو سه مسئله خیلی جدی می‌رسیم. یک، ما مفهومی داریم تحت عنوان قدرت زنان در ایجاد جاودانگی. شما در غرب این را نمی‌بینید؛ اما در شرق که می‌آیید، به‌ویژه در کشورهایی مثل ایران، نقش زن در ایجاد جاودانگی، مفهومی به‌شدت ارزشمند است؛ یعنی آن‌قدر که زنان در خلق این مفهوم و تثبیت آن و استمرار آن نقش دارند و مؤثر هستند، مردان بنا به هزار و یک دلیل دارای چنین وضعیتی نیستند. اگر ما هزاران هزار مرتبه تاریخ معاصرمان را در انقلاب زیرورو کنیم، یک پدیده‌ای مثل حاج قاسم سلیمانی مانده است تا مادری دوباره آن را به دنیا آورد؛ اما نگاه که می‌کنیم می‌بینیم حاج قاسم از یک مادر متولد شده است. نگاه این شهید بزرگوار به همسرشان، نگاه حاج قاسم به دخترانشان، فضای متفاوتی است. دل حاج قاسم برای یک دختر ایزدی در منتها علیه سوریه هم می‌تپد. نگاه می‌کنیم می‌بینیم این خلق مفهومی تحت عنوان مکتب یک طرف مؤثر آن یک زن است، یک مادر است. حالا ببینید خود این چه فلسفه‌ای به پیوستش دارد. این نقش را ما چطور می‌توانیم تعریف کنیم؟ می‌شود سواد داشت، می‌شود کارکرد، می‌شود مادر هم بود. پس ما یک نقطه‌ای داریم تحت عنوان تعادل. شما به تعادل رسیده باشید، همه نقش‌ها را با هم دارید. حال چرا تعادل؟ چون جاودانگی اصل و اساس خلقت زن است. نکته دوم؛ چون کار سختی است، نیاز به‌زحمت دارد، ما معمولاً این را کنار می‌گذاریم، سعی می‌کنیم از راحت‌ترین راه آن حرکت کنیم. به‌جای جاودانه شدن من را به‌صورت مقطعی بیشتر ببینید را جایگزین می‌کنیم. اصلاً از اینجا به بعد یادمان می‌رود که داستان چه بوده است و نکته سوم، اصرار بر تئوریزه کردن این جهل مرکب غرب در داخل کشور ما است. آن هم توسط زنان. از همین‌جا به بعد می‌بینیم که حتی نگاهشان به خودشان هم تغییر می‌کند و اصرار دارند که خودشان را به‌عنوان مصداق جهالت با روکش مدرنیته و مدنیت جا بزنند. ما از اینجا به بعد چیزی تحت عنوان زن به‌مثابه پایگاه قدرت دیگر نداریم. یک موجودی است که یکسری کارها و اتفاقات را رقم می‌زند. از اینجا به بعد ما به دو مسئله خیلی جدی برمی‌خوریم. مسئله اول سطح درک سیاست‌گذار و قانون ما است. از این پایگاه قدرت مؤثر به‌مثابه جاودانه‌سازی مفاهیم که وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم متأسفانه می‌لنگد و نکته دوم میزان آن قدرت درک زنان و شناخت زنان از این قدرت خودشان در این تغییری که می‌توانند ایجاد کنند باهدف ارزش‌افزوده منتج به آن جاودانگی است. این دو را که کنار هم می‌گذاریم یک توافق هوشمندانه بر سر نفهمیدن شکل می‌گیرد.

علی‌اوسط: متأسفانه در جامعه ما، وقتی که این بحث الگوگیری از غرب مطرح می‌شود، همه نوک پیکان را به سمت خانم‌ها می‌گیرند؛ اما وقتی من به‌عنوان یک خانم در جامعه با افرادی که از غرب الگو می‌گیرند صحبت می‌کنم، طیف وسیعی از این افراد، آقایان را مقصر می‌دانند. وقتی ما ریشه‌یابی می‌کنیم، می‌بینیم در تربیت آقایان در جامعه هم اغفال شده است.

علی‌اوسط: ما الگوها را، از حضرت مریم و حضرت زهرا (س) تا مادر حاج قاسم سلیمانی را وقتی بررسی می‌کنیم یک اشتباه در ذهن ما رخ می‌دهد که همیشه این افراد برای ما غیرقابل‌دسترس هستند. فکر می‌کنیم این افراد دست‌نیافتنی هستند و کسی دیگر نمی‌تواند؛ مانند آنها باشد. درست است شخصیت‌هایی مثل افراد معصوم همچون حضرت زهرا (س) و حضرت مریم ویژگی‌های خاصی دارند؛ اما موضوع این است که آنها توانسته‌اند ظرفیت‌ها و استعدادهای فطری که در اختیارشان قرار گرفته است را به‌درستی پرورش دهند. هنگامی‌که یک خانم یا آقا تلاش می‌کند عبد صالح خدا شود، دیگر مهم نیست تحصیلات این آدم چقدر است. مهم نیست این آدم در شهر زندگی می‌کند یا در روستا. به طور معمول مراجع و علمای بزرگ ما، مادرانی داشتند که اغلب از سواد اندکی برخوردار بودند و ما می‌بینیم که چنین بچه‌هایی تربیت می‌کنند و این موضوع به اعتقاد من برمی‌گردد به اینکه وقتی کسی می‌خواهد عبد صالح خدا باشد، تربیت او به‌طورکلی دست خدا است. یعنی پروردگار هم این مادر و هم بچه‌های او را تربیت می‌کند. این الگوگیری از غرب موجب شده به دلیل آنکه دارای رسانه هستند حرف‌هایشان برای مخاطب جذاب به نظر برسد؛ چون تبلیغات و حرف‌های آنان بر مبنای غریزه پایه‌ریزی شده است و اساس فطری ندارد. ما در همین چهار دهه توانستیم به دنیا اثبات کنم که زن خانواده گرا می‌تواند در صحنه ورزش، در صحنه سیاست و در جامعه باشد و به بالاترین مدارج علمی دست یابد درحالی‌که می‌تواند مادر هم باشد و به مادر بودن خود نیز افتخار کند؛ اما ما نتوانستیم این الگوهای خود را به جهانیان معرفی کنیم؛ زیرا غرب با دست‌هایی که دارد این اجازه را نمی‌دهد که یک زن موفق مسلمان دیده شود و ما می‌بینیم هر جا زن را از زنانگی خودش جدا کردیم و تلاش کردیم مسئولیت مردانه بر روی شانه او بگذاریم که به غربی‌ها بگوییم ما هم چنین الگویی داریم درحالی‌که او بالاتر و بیشترش را داشته است همه مقاطع خطا کردیم. من معتقدم که ما باید از داده‌های خود استفاده کنیم. ما می‌بایست از الگویی که متناسب قرآن و مستخرج از آیات و روایات و سنت است بهره ببریم که در تاریخ می‌بینیم حتی دختربچه سه‌ساله‌ای می‌تواند همچنان الگو باشد که مردها برای او همچنان سینه می‌زنند و به او توسل می‌جویند. این نشان می‌دهد زن می‌تواند به چنین جایگاهی برسد حتی با آن سن کم. ما در تاریخ می‌بینیم که در قضیه تحریم تنباکو در جامعه ما خیلی سروصدا شد. مراجع فتوا دادند، علما اعتراض کردند، مردان به پا خواستند؛ اما کجا ناصرالدین‌شاه کوتاه می‌آید؟ آنجایی که تأثیر فتوا را در کاخ می‌بیند و حتی خانم‌ها می‌آیند مقابل خودش قلیان‌ها را می‌شکنند. این یعنی چه؟ این قوت و قدرت و توان یک زن هست که می‌تواند تا اینجا پادشاه مملکت را وادار کند که در مقابل فتوای مرجعش کوتاه بیاید. این قدرت همیشه بوده است. در جامعه خود ما جریان‌های سیاسی زیادی اتفاق افتاده است. از کودتای روی کار آمدن رضاخان تا برگشت پهلوی به ایران یعنی سال ۱۳۳۲ و جریان نفت، همه‌جا می‌بینیم خانم‌هایی هستند که دشمن از توان این زن‌ها و از توان زنانگی آنان استفاده می‌کند تا مقاصد خود را پیش برد؛ اما در جهت مثبت نیز این موضوع وجود دارد به طور مثال در قضیه مشروطه، بسیاری از این نامه‌ها را حتی خانم‌ها جابه‌جا می‌کردند. پیام‌ها را خانم‌ها می‌رسانند. پس این قدرت همیشه بوده است منتها ما باید این توان را گسترش دهیم و آن را به فرهنگ تبدیل کنیم که این موضوع را همه زنان ما باور داشته باشند. زنان ما باید آگاه باشند که می‌توانند از آن قدرتی که خدا به آنها هدیه داده است می‌توانند برای تغییرات مهم و اساسی در کل جامعه و مقابله با انحرافات استفاده کنند. حدیثی داریم از امیرالمؤمنین (ع) که فرمودند (المرئة ریحانه و لیس بقهرمانه) زن ریحانه است. حضرت علی (ع) می‌فرمایند از این ریحانه بودن و از این قوت و قدرتی که خدا داده است در چه زمینه‌ای می‌تواند استفاده کند. گاهی اوقات در سخت‌ترین صحنه‌ها خانم وارد می‌شود؛ اما حواسش به آن قدرت و قوت ریحانه بودنش هم باید باشد. یعنی او باقوت ریحانه بودنش می‌تواند جریان ایجاد کند، می‌تواند از این توان به نحو احسن استفاده کند.

داودی: یکی از اشکالاتی که ما در داخل داریم این است: منبع داریم. آن سیستمی که باید بنشیند از این منابع نقش را استخراج و تعریف را دست‌به‌دست کند نداریم. چرا؟ یا می‌ترسند از اینکه بگویند زن قدرت مؤثر در جامعه است، یا باور ندارند به اینکه زن قدرت دارد؛ اما در ظاهر نشان می‌دهند که این قدرت را قبول دارند، به طور مثال سخنرانی برای زنان می‌گذارند، تبلیغات هم می‌کنند یا اینکه نفوذی هستند تا اجازه ندهند زن به‌مثابه قدرت شناختی در جامعه رشد پیدا کند. در هر سه حالت ما به یک جمع‌بندی واحد می‌رسیم و آن جمع‌بندی این است. زن به‌مثابه پایگاه قدرت در ایجاد تغییرات قرار است محصور غیرعقلانی و محدود غیرهوشمند شود. این در هر دو صورت یعنی خسارت. برای همین است که ما می‌بینیم بعضاً دختران ما در دانشگاه‌ها، دختران ما در جامعه وقتی با آنها صحبت می‌کنیم و می‌گوییم می‌توانی هویت خود را برای من تعریف کنی، می‌توانی ماهیتت را برای من تعریف کنی؟ می‌بینیم سرگشته است. خب این سرگشتگی یعنی چه؟ یعنی یک برهوت ذهنی، حرکت بر اساس برهوت ذهنی، انتهای آن رسیدن به سراب و مرگ است.

برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه با بررسی تاریخچه علوم‌شناختی و کاربردهای آن در حوزه‌های مختلف و شباهت و تفاوت‌هایی که با حوزه‌های علوم روانی دارند، به بررسی شناسه‌ها، شاخص‌ها، تاکتیک‌ها و تکنیک‌های علوم‌شناختی در حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانه می‌پردازد. این برنامه دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها ساعت ۱۶: ۰۰ به مدت ۶۰ دقیقه روی موج اف‌ام ردیف ۱۰۳. ۵ مگاهرتز به تهیه‌کنندگی نوشین رهگذر، سردبیری علیرضا داودی، اجرای کارشناسی معصومه نصیری، گویندگی سعید بارانی و هماهنگی مهدی تاجیک تقدیم مخاطبان فرهیخته رادیو گفت‌وگو می‌شود.

انتهای پیام/

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز